آشنا

آخرین نظرات
  • ۲۹ آبان ۹۴، ۰۱:۳۷ - ناشناس
    :-)
  • ۹ مهر ۹۴، ۰۰:۵۸ - احمدرضا عابدین پور
    !
  • ۱۱ ارديبهشت ۹۴، ۱۱:۲۲ - آبی آسمانی
    :)
  • ۱۷ اسفند ۹۳، ۱۳:۳۸ - آبی آسمانی
    :)

.

.

.

من از همه بدتر ولی نمیدونم چجوری قراره جواب دلشکوندمامون رو بدیم!!!



+ یازهرا...

وقتی اعصابت رو یکی ؛ یا یه چیزی خورد میکنه، چرا کارایی رو ک برای خودت ممنون کردی انجام میدی تا آروم شی؟؟




یه فوت طولانی...
-همین

یه سری از آدم ها هستن فقط باید نگاشون کنی. و هیچ عکس العملی انجام ندی. تا باگذشت زمان شاید متوجه بشی که داره چیکار میکنه، و هدفش چیه!! خدا این آدم هارو از ما نگیر.




پ.ن:

یا آدممون کن یا برمون نگردون!
---مهم تر از این نیست؛ حلال کنید.

از خدامه یارو رو نبینم، از خداشه باهاش باشم!
حالا ک نیگا میکنم میبینم اومده واتس اپ بلاکم کرده!  :-|
از همین تریبون میگم ؛ خیلى باحالى... .   :))))))))))

توی یک دعوای خیابونی ، احتمال زیاد سر یه نوربالا زدن دوطرف با چوب میوفتن به جون هم و بالا تنه هم دیگه رو میکوبن.

و تا کِی این ما جرا وقتی تموم میشه که یکی جرات کنه و یه تخته سینه به یکیشون بزنه تا قضیه تموم شه.

حالا اون یک نفر کیه ؟ بماند.

و تو چه مسائل دیگه اون یک نفر کیه؟ هم بماند.




پ.ن:

سفر اربعین ................................ برای ساختن اینجور کیه هاست.


خارج از 

لب خند و موفق باشید ها!

این پیام خیلى عالى بود؛

خدا رزق میده به نیت ها 

یه عهد با خدا ببند برا رشته و کار آیندت بعد برو تو آزمون



پ.ن:ع.س

تاحالا شده یه خواب خوب و جذاب ادامه دار ببینى ولى وسطش از خواب بیدارشى؟
و هرچى زور بزنى دیگه ادامه اش رو نمیبینى!

بعضى هاهم اینطورین. اونجایى ک دور و برت شلوغه با بودنشون شلوغ ترت میکنم،اما وقتى تنهایى با نبودنشون تنهاترت میذارن!


پ.ن؛ننوشت!

ش.ن؛
"حالم چو خیاریست که در سینی میوه 
"تنها وسط موز و شلیل و آناناس است...
:-|

سلامتی اونایی ک کلا تیریپ غمشون واس ماس

بفرس صلواتو آخه کلا ماس ماس





-----------------------------------------

+الکی مثلا منم در حاشیه نیگا میکنم :)

شنیدى میگن شنبه معتادها نمیاد!

جمعه منتظر ها هم نمیاد! ؛-(

------

شنیدى میگن اگه اى کارو برا تو آرزو هس،ولى برا ما خاطره!

شهدا هم همینو میگن اگه شهید شدن آرزوتونه،برا ما خاطرس!

آموزش های نظامی هیچ چیزی که نداشتن، این را به من خوب آموختن.

منطقه بی خطر فقط به سمت خداست... .




----------

+ بوی سیب می آید. محرم نزدیک است ... .

اولین عرفه ای ک توانستم بیشترین زمان را در آن باشم؛ حالا استفاده اش ب کنار!

اول دبیرستان با اینکه مدرسه رهپویان بودیم نگذاشتن برویم مراسم کانون!

دوم هنرستان، سر عمر هویزه بودیم ولی همه مسئولین دیب دمینی1 بودن!

سوم هنرستان، هم که مفصل است! ای بابا

پارسال ک گفتیم دانشجو شدیم سر عمر ؛ یه استاد زبون نفهم «مَرَضی» نگذاشت بیایم!

اما امسال هر گونه که شده بود رساندم خودم را به دعوتش !

خدا شاهد است 110 کمتر نمیشد سرعت ماشین !

کمتر از 7 دقیقه به طول میکشید مسیری که حالت عادی خودم 15 دقیقه رکورد داشتم!


خلاصه این حرف ها بعض روضه اول جوری در گلویم مانده بود ک نمی توانستم آب دهنم را غورت بدهم !

هـــــــــی ؛ خداــــــ

----------

+ ادامه پست قبلی ---> شعبه جدید افتتاح شد .


---------

1- سیب زمینی؛ به موجودی که بی غیرت است لقب میدهند ! اما در این جاهم کار برد دارد!

دقیقا ساعت ١:١٣ دقیقه بعد از نماز ظهر تو صحن جامع یه گوشه قفل شده بودم به گنبد؛هنذفرى تو گوشم حاج منصور میخوند،

من سال ها منتظر یک ضمانتم***آخر چرا امام رضایى نمى رسد

از من نخواه بیش از این زندگى کنم***وقتى برات کرب و بلایى نمى رسد




_______

کلا ب برکت امام رضاس پست میذارم.آى آى آى

+ ببینید

+ببینید

+ شعبه جدید به زودی افتتاح میشود!

جنسم اگر لیاقت ایوان شدن نداشت *** کاشی طاق سحن گوهرشاد میشوم 

داشتم فکر می کردم ب اینک بطلبه یه مشهد دیگه برم بعد اس بدم دل خیلی ها رو بسوزونم و این حرفا
دیری دیدی دیری دیدی "گوشم زنگید" بعد از سلام احوال پرسی گرم گفت از فردا ظهر تا دوشنبه برنامه ات چیه؟گفتم مگه چطیو؟تقریبا خالی ام!
گفت پایه ای بریم مشهد و دلم جا خورد و ساکت موند و ... .
لختی دیگر دیری دیدی دیری دیدی عه باز خودش بود؛ فیفتی فیقتی شده :-(
در همین حین یاد اون آدمی افتادم ک تاسلام به امام رضا میداد سریع طلبیده میشد، سلام دادم و اذون گفت و وضوم ک تموم شد، با دست خیس و تر دوباره دیری دیدی دیری دیدی ؛ گفت خیلی بی شخصیتی ساکت ببند فردا ظهر آماده باش ... .

وقتی ب حلقه های ضریخت نمی رسم *** حلقه ب گوش پنجره فولاد میشوم


+ ایشالا ب یادتون باشیم
+ اصلا من رو خوب فرضم نکنید؛ اون سریع الاستجابه هس من ک ... .
گریزان از تو به سوى تو ... .




+ اول حرم خواهرت بعد به پابوسى تو،عشقم ... !

رروز شمار: کمتر از ٧ روز دیگه ! هورا هورا

آخى راحت میشیم!

اووووف ١٦ساعت و اندى روزه باشى که چى!

وى وى وى حالا این همه روزه شدیم آخرش چى بهم دادن؟

    نمى خواستم اینطورى شروع کنم اما شد!صحبت برخى از دور برى هاست اما باشه!میگن که در بشنوه نه گوشى که ربنا و العفو و محمد و على و زهرا و حسن و حسین و... و رضا و...حجت الله شنیده!

من: آخ نشنیدم دلم؛گفتى امام رضا؟

دلم:آره!

من:وووووش جووووووون!جیگرش برم!

                                      ولى کمتراز٨روز دیگه مونده برا دیدنش!

دلم:میشه منم بخرى؟

امام رضا:.........


-------------->

+ واقعا،بنظرت چى رو مورد سنجش قرار میدن برا زیارت؟؟؟

وقدری بعد از مدتی ... .

و زمان هایی که ریشی بود بلند ، اصرار باید میکردی به تاکسی ها که سوارشی و در مقابل به بعضی از تاکسی ها هم باید اصرار میکردی که چقد میشود . بس که میگویند التماس دعا ... . و بماند .

و شخص هایی که مثلا چادری اند و صِفط خودشان را گرفته اند و سوار تاکسی که میشوند میگویند : " تو هم کاکامی " ؛ ولی اما آنهایی که منکرات گذشته اگر بود میخه طویله که چه ، تیر آهن در سرشان فرو مینمود ، طوری در تاکسی خود را میگیرند که انگار متر ها فاصله وجود دارد ... . و بماند .

و جاهایی که مذهبیون (ظاهری) پُراند و تبلیغات میکنند . اما در متن کار (هـۀ کار) که میروی میبینی که چگونه با برادر خود دشمنند و اصلا انگار معرفتی معرفی نشده است برایشان ؛ و مکانی میروی که اگر کسی ببیند تو را که انگار منافق هستی ، اما چه معرفتی تعریف کرده اند برای خود ... . و بماند .


و مانده است که عقلی نیست و همه اش دوتا چشم شده ... . و بماند .



--------------

+ و مانده است بغض اعتکاف ... . و این هم بماند .

+ شخصا کاری به معرفت شون ندارم ... .

+ عاموجون تا نمازو رِ نفهمی شهدا رِ نمی فهمی حالا هی علامت دست بگیر ... .

+ بلیط چین هم نداریم | لینک

   


+ چه زود تموم شدم ... هــــــــــــــــــــــــــــی

+ اولین روز از اولین ماه امسال ؛ مجلس مهدی اکبری ! واقعا جاتون خالی سه نقطه فاصله نقطه 

+ کنایه فهم ها ::: قطعه 26 ردیف 52 شماره 1 ... .  ج ن و ن داره !!!

اولش خیلی حسرت خوردمو  زمان گذشت و کم رنگ شد ! اما

امشب عکس هاش رسید به دستم ، بازم دلم گرفت وقتی که به اشک هایی خیره شده بودم که از قاب بیرون زده بودن !

از دست هایی که روی چشم های خیس مانده بودند ! البته

راستش را بخواهی دلم نگرفت ! جسمم گرفت آخه ؛ برای دلم یک بلیط گرفته بودم و او رفت و هنوز هم مانده است چه سفر خوشی چه میزبان مهربانی ؛ چه آقا ابراهیمی ؛ چه طلاییه ای ؛ چه فکه و کانال کمیلی ؛ چه بوی مادر مهربانی ؛ چه شلمچه و اروندی ؛ چه شرهانی ؛ چه اشک های جامانده ای ؛ چه تنهایی عجیبی !

.

.

.

واقعا همین !


+
واستاده بودم برای تاکسی ؛ سوار که شدم همین رو شنیدم " لولای شکسته
در را عوض میکنم " ...
حرفم این نیست که شاعره در این مورد خونده ولی دست خدا گرم که همیشه ... .


+ حاج مهدی مختاری داغونم کرد ! خدا حفظش کنه !!!
{صوت سخنرانی صبح و شب رو حتما گیر بیارید }

این روزا دارم برای خودم دعای غریق رو میخونم ، نه که تو آب بلکه تو گناه دارم ... .

این دلتنگی ها رو هم که میبینی ، دلتنگی از حرم و اینا نیست ؛ دلتنگ خودمم ... .




-----------

+ منتظر یه دعوت نامه هستم از طرف داش ابراهیم ... .

+ تیتر خیلی از سایت ها : پیر مرد شصت ساله در کرمانشاه در محل توزیع سبد کالا بدلیل ازدحام جمعیت دچار عارضه قلبی شد و در گذشت ! { آدم بشو نیستن مردم ؛ ... . } قبلا سر مرغ کشته میدادن حالا هم که میبینیم !
[

شیخ حسن روحانی در تبلیـــغات انتخاباتی :

«صدقه گرفتن افتخار نیست، بلکه صدقه دادن افتخار است، باید به سمتی برویم که دست دولت به سمت ملت دراز باشد نه برعکس آن»

]

+ قضیه مرغ بعد از حدود 6-7 سال اتفاق افتاد !
    راستی چند روز گذشته از ریاست جمهوری شیخ حسن میگذره؟


+ خودم که دعوت نیستم حداقل دلمو ببر ... .

داشتیم بر میگشتیم که رسیدیم به هم دیگه ، گفتن اونایی که میتونن بمونن . منم که از خدام بود و موندم .
فرصت خوبی بود برای فکر کردن ، منم طبق عادت جدیدم ، دستم تو ریشمه و فکر میکنم ، و فکر میکردم که امام رضا فقط برای این سه تا چیز که گفتم حالا نهایت یه fire wall ؟ یا یکی مثل من ... .



-----------------
+ همین جوری میطلبه و خجالت میده و هر حاجتی که داشته باشی ردیف میکنه برات (انگار که نه انگار . . .) ، تا آخر یه روزی آدم بشیم .
-----------------
+ فکنم فقط ماست و مرغ احمدی نژاد گرون بود، اگه الان تخم مرغ قیمت نقره داره هیچ مشکلی نیست و حتی خیلی هم ارزون هست ! همین ... .
------------
+ عیبى ندارد ، آقا 
فقط نگذار عادت کنم!
------------
+ چه قدر زود حاج امین ها عوض شدن ! قابل توجه خیلی ها !
فداى سلطان خودم ... .
به نام تنها عشقم ... .
بعد از مدتی سکوت یه چیزی بگیم .
---
از چی بگم ؟
سوریه ؟ خودم ؟ یا از تو ؟
----- بریم سر اصل مطلب، مقدمه رو بیخیال .... .

چه ساده دل این دوره زمونه ای ها میشکنه !

انگار یادتون رفته ، فقط باید با خودش عشق بازی کنید  .
صد تا رفیق داری سیصد تا شماره تلفن ! خوش به حالت !!!
تاحالا شماره خدارو گرفتی ؟
----
خسته نشدی از این رفاقت مسخره ؟ از یه دل نازک نارنجی ؟ از هر جمله ای که منفی برداشت میکنی ؟ خسته نشدی از ناراحتی ؟ خسته هم به کنار، دیگه ناراحت نیستی از اینکه ناراحتی برای یه بنده خدا و خدارو ولش کردی ؟ 

از گریه برای یکی مثل خودت ، که چرا اینطور باهام برخورد کرد ؟ (در جواب ) : { اوووو مای گاد ؟}{نه پُکی یه وقت}
-----
چرا گریه نمی کنی برای اون بالایی ؟! برای امام زمونت !؟

فقط این گریه داره که یکی جواب سلامت رو سرد داد ؟ {کاشکی اصلا نمی داد {چه قیافه ای هم میگیری {(توجه)دستشویی ماهم بعضی وقت ها میگیره !} } چرا دیر بهت پیام میده ؟ چرا برات زنگ نمیزنه ؟
---------
وااااای اون روزی که اون مهربون جواب سلام ـت رو نه !

خلاصه،
99% دوستیهاتون اشتباست {دلیل دارم} ... .
دلیل دارم برای اینکه ناراحتی و میگی حال روحیم خیلی بده ، دلیل دارم برای اینکه شاد نیستی ! از این جور حرف ها ... .

یه جمله مردونه عملی کن من نمی گم امیرالمومنین میگه ! پس پاشو با هرکی قهری یا جوابش رو نمیدی و... براش یه پیام بده . دوباره فی سبیل لله دوستی کنید نه با چاشنی مادی فقط فی سبیل لله !  {امام علی (ع) :برترین مردم از نظر منت گذاری کسی است که آغاز به دوستی کند.}



----------------------------------------------------------------
+ اینارو داشتم به خودم یاد آوری میکردم ! البته برداشت آزاد هست !
+ خدا منتظر ماهست، بیشتر از این منتظرش نظاریم ...

تو کجایی سهراب ؟

آب را گِل کردن .

چشم هارا شستند ! نمی دانی چی با دل ها کردن !

صبر کن سهراب !!!

گفته بودی قایقی خواهی ساخت .

دور خواهی شد از این شهر غریب .

قایقت جادارد ؟

منم از اهل زمین دلگیرم !





+ متن مال من نیست ولی قشنگه ... .

+ ماه مهربانی، بایکم دیر کرد مبارک ... .

+ چه قدر اینجا ، فضای مجازی سرد شده به جز آسمون هنوز گرمه ... .

خیلی سخت بود اما پر از تجربه ... .



+ هرچیزی به وقتش نه جوش .

+ انگار از دنیا،فقط کوتاه اومدنش قسمتمون شده .

+ پشتی صندلی وفا نداره،همون چهار پایه رو بده...

+ دینگ بینگ دینگ بینگ،دیالوگ ماندگار گلوله در فیلم آژانس شیشه ای!!!خخخخخخخخـ

+ داشتم پست یه دفعه ای رو نگاه میکردم، با خودم گفتم خوب شد.بعضی ها رو بهتر شناختی ... .

+ چه با حال هست موقع افطار تو اتوبوس خط واحد باشی.بعد یکی خرما بهت تعارف کنه... به من که خیلی حال داد!

این روز ها کودکانی را می بینم .

که آرزوی داشتن دمپایی پلاستیکی آبی رنگ جدیدی را دارند .

و من هنوز شکر گذار داشته هایم نیستم .

 

 

+ تو تنهایی وقتی منتظری چه چیز هایی که به دست نمیآد .

+ یکی کربلاست، یکی داره خدارو میبوسه، یکی هم ... ست. و من اینجا پشت میز کامپیوتر نشتم .

+ بقول دوستان، ظاهرا باید ریشمون رو بزنیم و پنجشنبه شب ها برم تو چمران ... بدیم .

+ این قدر از خودم بدم میاد که تو مکالمه هام همش از کلمه های انگلیسی استفاده میکنم .

چه پروانه زیبایی بود .

همان پروانه ای که از روی ضریحت برخواست .

همان که دور همه چرخید و من را از قلم انداخت .

 

 

+ امروز یه کاروان حرکت میکنه،

مبدا : مدینه

مقصد :

انگشتر رو که برداشتم،تسبیح هم دارم.
نکنه دلمو نبرم.


+ در حرم امام مهربانی ها دعا گو هستم.

دلم را گرفته بودی .

اما .

خودم پس گرفتم .

خسته بودم .

گریان .

یک سال زندگی کردم برای سه روز .

اما نشد .

امسالی که میخواستم خدا را ببوسم .

دلیلش هم خودم میدانم .

کاش تشنه تر این یک سال را زندگی میکردم .

آسمان داشت درد هایش را برایم میگفت.
باخودم گفتم اگر درد های مرا بشنود که چهله تابستان هم می گرید.

به آسمون گقتم فلانی خیلی ناراحتم کرد .

گفت، می خواهی یکم بترسونمش ؟

گفتم؛ تو که نمی دونی چقدر دوستش دارم !

 

کاش میشد خــــــــــــدارو بوسید...

 

 

 

+ امروز اولین نصیحت عمرم رو کردم خیلی حال داد البته خدا کنه صحیح باشه.

تــــ نــــ هــ ا یــ یــ
آنجایی هست که 
فکر میکنی بر اشتباه هایت
ناراحت میشی از دل هایی که شکوندی
و
میخندید در حالی که ناراحتی ازخاطراتی که شاد بودن و دیگر تکرار نمی شوند.
زمانی که لبخند میزنی دیگران می گویند "با خودش حرف میزند و میخندد انگار که دیوانه است "
این دیوانگی ها بهتر ار صد ها عاقلی ست، که همراه خود بدبختی می آورد.
همین جمله و بس.

دنیای تنهایی زیبا تراست.

انگار قسمت خودش بود .
هیچ وقت همراه خودم نمی آوردم .
انگار که نه یقین دارم که قسمت خودش بود .
تسبیحی که از کربلا گرفته بودم را .

+ رفیقان میروند نوبت به نوبت خوش آن روزی که نوبت بر من رو سیه افتد .
+ دارند همه میروند کربلا اما ... من روسیاه مانده ام در گناه .

گمنام بودن هم  دنیایی دارد .

دنیایی زیبا تر از دنیای مشهور ها .

دنیایی غریب و تنها .

دنیایی که آقا آقای ندارد .

دنیایی که فقط خودت هستی و خدایت .

دنیایی که امتحان میشوی توان بی احترامی را داری ؟

+ هر کی باشی بیشتر از مولا امیر المومنین که نیستی... !

+ به علما و عرفا توهین نشه، با عوام بودم، شما ها بحثـ ـتون جداست .
 +اصلا دلم به طراحی نمیره، نقل قول " حرف باید دلی باشد ولاغیر صفحه دل را سیاه میکند  "

سر کویَ ـت همیشه زود تر از همه آمده ام .
اما ... 
هنوز بی جواب مانده ام .
.
.
+ امروز همان فردایست که دیروز نگرانش بودی ، 
امروزت را دریاب .
+ ایول به مرامت که یه شب وقت گذاشتی اسممو حفظ کنی،با اینکه رسممو میدونستی!
ولی بازم ایول یه اونی که اسممو میدونست ولی حتی یک ثانیه هم به رسمم فکر نکرد!

در همین پایین دست ها می مانم .
در همین دلتنگی ها می مانم .
در همین سختی ها .
در همین کوچه پایین تر .
چه فرق دارد ... .
چه تویی که بالا تری چه من که پایین تر .
همه منتظریم ،
اما کاش میفهمیدیم که آوردنی است، نه آمدنی ... . 

+ خدارو شکر که وبلاگ آقاسید  هم باز شد .
+ هنوز هم مادر ... .

پسته هایی که از عید باقی مانده بودن، چند دهن گشوده بودن و خورده شدن، اما آنها که لال بودن به قول دندانساز: دندان شکن بودن...

+ هنوز هم هوای ایام مادر را دارم ... .

مادر ... .

دست هایم را گرفت .
بویید .
گفت، بوی تربت میدهد .
ساکت ماندم .
پیراهنم را بویید .
گفت، کجا بودی که بوی تربت میدهی ؟
فقط گفتم، هیئت .

+ {خودم رو نمیگم یه دفعه اومد تو ذهنم} .
+ جاتون خالی مهدی اکبری {شیراز} خیلی حال داد .
+ مادر... .

سلام شهدا،
جاتون خوبه؟ سوال احمقانه ای بود، مگه میشه پیش ارباب حسین باشی ناراحت هم باشی.
خوش به حالتون که پر کشیدید،
شهدات هم نوش جونتون.
ولی دست ماروهم بگیرید.
با اینکه ... .
«شهدا برای ما فاتحه ای بخونید که ما مرده ایم و شما زنده اید{شهید زین الدین}»

+ از وقتی این جمله رو شنیدم، دیگه سرقبر هیچ شهیدی فاتحه نخوندم، فقط گفتم «سلام آقو، فاتحه یادت نره»

 24 فروردین سالگرد شهادت جمعی از اعضای کانون فرهنگی رهپویان وصال در حادثه بمب گذاری منافقین در سال 1387 را گرامی میداریم.
+ مادر ... .

به قول یه دوست:
گفت چیزی بگو *** گفت سال هاست که چیزی نگفته ام
گفتم برای ماکه عاطفه درونمان مرده است *** گفت 
رحم الله من یقرا فاتحه مع الصلوات...
به یاد علیرضا طهانی 

+ یه کی از دانش آموز های مدرسه مون هم فوت کرد(سرطان) فاتحه فراموش نشه

اینم فقط برای آقا مجتبــــے ....

دوستان خوب، نوسندگان وبلاگ، ازتون عاجزانه خواهش می کنم یکم اندازه نوشته هاتون رو بزرگ کنید
خوبه، منم میتونم این جوری بنویسم....

طرف پیام خصوصی داده :{با اجازه صاحب نظر}

 سلام برادر

گمونم کلا قید کنکور رو زدیا!!!
پاسخ:
برای شهدا قید همه چیز رو میزنم ، مگه دو سه روز چیه که همش هم مهمومن میاد و میرم مهمونی... والا
انگار راهی پیدا شده،اما هنوز قطعی نیست.دعا کنید قطعی شه تا برم خادم الشهدا...

هرجا را نگاه میکنم حرم را میبینم،فقط حرم را!

انگار دلم را گرفته است!

امام مهربانی ها را میگویم!

آقا جون یادت باشه که توی عید نوروز آره چهارم بود روزی که همه میتونستیم بریم مهمونی،
ولی یادت باشه
اومدیم عزاداری

پا وبلاگی :

لباس نوکریم را رفو می کنم *** تا دوباره در فاطمیه پاره پاره کنم

خودم آمدم.
اما!

دلم را گرفته است.

توی حرم زمزمه میکردم به نظرم اومد بهترین جایی که میشه اینو خوندش اینجاست؛
تو حبیب منی ...
قربون کرمت یه نگاهی بکن به بضاعت من قربون حرمت ...
اگه نوبتی بود شده نوبت من بگو میبرمت ...
آرزو به دلم نکنی نکنی ...
میدونی به امید حرم زنده ام زنده زنده منو زیر خاک و گلم نکنی نکنی ...
...
دیگه خسته شدم 
دیگه خسته شدم کم آوردم آقا دیگه خسته شدم
کربلا مو بده من که مردم آقا دیگه خسته شدم
....
الاسلام علیک یا علی بن موسی الرضا
باز هوای حرمت، حرمت آرزوست...
باز با خوب ها خریدم.
باز خواب های اتوبوسی.
باز سرمای گرم حرم.
باز سال تحویل جلوی میدون آب.
باز دور هم بودن.
باز گریه و خنده.
باز « مامیریم اردو ما میریم اوردو تو جیب ها مونه پسته و گردو » اما پسته نیست.
باز « زنده می کنیم خاطرات قدیم ما تو سفر ».
باز السلام علیک یا علی بن موسی الرضا...
باز هوای حرمت...

بعد از شش ماه  !

بعد از این همه اذیت !

بعد از این همه روی صندلی چوپی خشک نشستن !

بعد از کلی ساندویچ که از بوفه گرفتیم !

بعد از این همه پیراشکی شکلاتی که از نونوایی سینا خریدیم !

بعد از این همه بحث های الکی !

بعد از کلی امتحان Open Book !

بلاخره تموم شد !

میتونیم یه بیست روزی استراحت کنیم !

ولی ...

چقدر زود گذشت ! حیف !

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

عقل میگوید بگو *** دل میگوید صبر کن
عقل میگوید آب از سرت گذشته *** اما دل میگوید خراب رفاقت

نامرد؛ این دو سه روز آخر مدرسه ها چه قدر دیر میگذره، هر ساعتش به اندازه یه هفته میگذره...

کاش یه برنامه ای بود که خودش بفهمه می خواهی فارسی تایپ کنی یا هرچی...
همیشه این جوری میشه:

sghl o,fd
اصن یه وضی هس.

روی پلاکی حک کردم  یا حسیــن

تا در مجلس سینه زنیش

روی سینه ام حک شود

یا حسیـــن